علم اعداد
معتمدالشریعه علی سلیمانی بک کندی
محقق، نویسنده، پژوهشگر و نظریه پرداز
درباره وبلاگ


« حَکَم » به‏ معنای کسی است که سوار بر اسبش بوده و آن را کنترل می‏ کند؛ در ضمن، جلوگیری از رفتن چیزی به ‏سوی تباهی و فساد، و هدایتش به‏ سمت صلاح، « حکمت » نامیده می‏شود. « حکیم »، صفت مشبّهه است. خداوند حکیم است؛ یعنی همیشه و در هر حال، مشغول جلوگیری از رفتن مخلوقات به ‏سوی فساد می ‏باشد و هدایت آن ‏ها را به‏ سمت صلاح بر عهده دارد. اسم حکیم در ارتباط با عمل است نه علم؛ بنابراین خداوند هر کاری را انجام دهد، بجا و مناسب انجام می‏ دهد. لازم به ذکر است که تنها انسان مؤمن، از آثار این اسم برخوردار می‏ شود و نیز در حدّ خود می‏تواند حکیم باشد؛ زیرا بر اساس بینش بجا و درستی حرکت می‏ کند؛ پس این‏ که به انسان غیر مؤمن، حکیم گفته ‏اند، ظلم بزرگی بوده که نسبت به این کلمه روا داشته ‏اند. انسان، تنها زمانی می ‏تواند به حکمت کارهای خداوند اعتراض داشته باشد که در زمینه‏ ی علم با خداوند همسان گردد که این، امری محال است. انسان به ‏دلیل علم ناقص خویش، برخی از امور را غیر حکیمانه دانسته و از حکمت برخی دیگر از امور، حیران است؛ بنابراین شایسته‏ تر آن است که با اعتراف به محدودیت‏ های بی‏شمار خویش، پا را از حدود خود فراتر نگذارد. از دو طریق می‏توان به علم و حکمت رسید: ۱‏ـ مطالعه ‏ی مخلوقات عالم. ۲ـ شناخت خداوند. بدیهی است که روش دوم صحیح‏ تر است؛ زیرا انسان توانایی درک حکمت در تمامی آفریده‏ ها را ندارد، اما می ‏توان با شناخت خداوند حکیم، همه چیز را بجا و حکیمانه دانست، هر چند حکمت آن ‏ها را نتوان درک نمود. « حکم » از مصدر « حَکم » و به‏ معنای کنترل ‏کردن موجودات است تا در محدوده‏ ی سعادت و صلاح باقی بمانند و به ‏طرف فساد نروند. حکم برای افسار اسب نیز به ‏کار رفته است تا صاحبش آن را از رفتن به‏ سوی موانع بازداشته و به‏ سمت سلامت هدایت کند. خداوند حکیم است؛ زیرا با فرمانروایی خویش، انسان و سایر موجودات را به ‏سوی سعادت و خوشبختی، هدایت نموده و از دچارشدن به فساد باز می‏دارد. در نتیجه باید با شوق فراوان، تمام فرامینش را پذیرفت؛ چرا که کسب تمام منافع انسان در گرو قبول و اجرای فرمان خداوند خلاصه شده است. انجام شایسته ‏ی امور و به‏ عبارتی، به جا انجام‏ دادن کارها حکمت نامیده می‏ شود که دو حالت دارد: ۱ـ مدیریّت و رهبری مخلوقات به ‏سوی تأمین مصالح ایشان ‏۲ـ نهی ‏کردن آن ‏ها از رفتن به ‏سوی مفاسد‏. در عبارت « یُعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَهَ » ( بقره/۱۲۹)، تعلیم کتاب عبارت است از آموزش قواعد عام نظری در زمینه ‏های مختلف؛ مثلاً اصول حاکم بر اقتصاد، سیاست و …، و تعلیم حکمت عبارت است از آموزش روش صحیح پیاده‏ کردن قواعد کتاب در زندگی عملی‏. تعلیم حکمت در سه زمینه انجام می‏گیرد: ۱ـ حکمت فردی (زندگی فردی پیامبر خدا (ص) ۲ـ حکمت خانوادگی (زندگی خانوادگی پیامبر (ص) و خانواده ‏ی ایشان) ۳ـ حکمت اجتماعی (زندگی اجتماعی پیامبر (ص) و سابقین اولین). دعوت بالحکمه ( دعوت ، حکیمانه )، یعنی از طریق معرّفی آیات آفاق و انفس، راه عبودیّت خداوند از راه ‏های دیگر تمیز داده شود، به ‏‏صورتی که هیچ ‏گونه ابهامی در آن باقی نماند و نتیجه‏ ی آن منجر به مؤمن ‏شدن انسان‏ ها یا کافر‏شدن آن‏ها گردد.

علم اعداد

وجود و واحد اندر علم اعداد   دو جسم اند و به يك روح اى نكو ياد  
ولى در روحشان سرى عظيم است   كه بسم الله الرحمن الرحيم است
 

در علم اعداد كه يك رشته آن علم اوفاق است و نيز در علم حروف كه يك شعبه آن از آن به جفر هم تعبير مى شود گفته مى شود كه : الاعداد ارواح و الحروف اشباح و العدد كاءسنان المفتاح اذا نقصت او زادت لا يفتح الباب و الزيادة على العدد المطلوب اسراف و النقص منه اخلال .
مراد از نقل عبارت مذكور همان جمله اول است كه آمده است : كه عدد روح حروف است . مثلا اسم شريف ((محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ))) كه داراى چهار حرف (م - ح - م - د) است به منزله جسمى است كه روح آن 92 است زيرا كه (م = 40 + ح = 8 + م = 40 + د = 4 = 92) عدد 92 روح است و كلمه محمد جسم آن . يا كلمه شريف ((على )) كه داراى سه حرف است به منزله جسم است براى عدد ((110)) زيرا كه (ع 70 است و ل 30 و ى 10) (110 = 10 + 30 + 70) پس علم اعداد به منزله علم به ارواح حروف است كه علم جفر متضمن آن است . (به لطيفه هاى 105 و 106 از جلد اول مآثر آثار حضرت مولى روحى فداه مراجعه فرماييد.)
عيانى در كنوز الاسماء گويد:
نزل اهل خرد و اهل عيان   حرف جسم و عدد اوست چو جان  
اما در بيان معناى بيت اول بايد گفته شود كه ((وجود)) و ((واحد)) به منزله دو جسم از براى يك روح اند. بيان : ((وجود)) داراى چهار حرف است كه به عدد جمل ابجدى ، واو شش است و جيم سه و واو شش و دال چهار؛ و همچنين ((واحد)) چهار حرفى است كه واو شش و الف يك و حاء هشت و دال چهار، كه هر دو داراى يك عدداند. (و = 6 + ج = 3 + و = 6 + د = 4 = 19) (19 = 4 + 6 + 3 + 6) و (و = 6 + 1 = 1 + ح = 8 + د = 4 = 19) (19 = 4 + 8 + 1 + 6)
گاهى يك عدد مى تواند روح چندين حروف و كلمه گردد. در اينجا روح ((وجود)) و ((واحد)) يكى است و آن هم عدد نوزده (19) است چه اينكه كلمه ((ايجاد)) نيز همانند وجود و واحد به عدد نوزده روح دارد. فتدبر.
چه عجب اينكه در روح وجود و واحد يك سرى مطرح است و آن اين است كه به عدد حروف بسم الله الرحمن الرحيم است زيرا بسم الله الرحمن الرحيم داراى نوزده حرف است . از نكته 262 هزار و يك نكته مولايم بشنو:
نكته 262: بسم الله الرحمن الرحيم وجود واحد است . چه هر يك از وجود و واحد جسم يك روح اند و روحشان به عدد حروف بسم الله الرحمن الرحيم است . و از امير (عليه السلام ) مروى است كه ظهرت الموجودات عن بسم الله الرحمن الرحيم و اين معنى موضوع مسائل عرفانى است كه وجود واحد شخصى است



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها
  • سلامتکده راه سبز سلامت
  • اسپرت اریو
  • اپشن اریو z300
  • کادو تولد

  • تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حکیم معتمدالشریعه و آدرس hakimmotamedal-sharia.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: